کابینۀ بی پیر، نعرۀ تکبیر!


از وعدۀ لوکسِ آن دو، صد روز شده
ملت که شیرین گل است، پَر سوز شده
مستوفی ما حساب کرده، سَرجمع
روزانه یکی یکی، دو صد گوز شده

تا خیر و صلاح ما، دَپ و دُپ باشد
دمبورۀ عقل، تا خَپ و چُپ باشد
ناحق چه در انتظار یک حادثه ایم؟
کابینه یقیناً که کَپ و کُپ باشد

ناخوانده، چه عالمانه تحلیل کنیم
نادیده، معلمانه تکمیل کنیم
شوقک زده چون رییس جمهور وطن
یک نقطه نمانده، فیل را قیل کنیم

اول به دو دست خویشتن خینه بزن
پس قرعه بزن، به نام کابینه بزن
یک چوکی و صد وزیر، در طالع ماست
بر خشتک بخت ما دو صد پینه بزن

یارب! تو جدا از این جنون کن ما را
دور از لب دریاچۀ خون کن ما را
گر طالب انتحاری می رفت بهشت
از لست بهشت خود برون کن ما را
این طایفۀ که اکثراً بی هنر است
در خانۀ او عاطفه در پشت در است
تنبان تجاوز از تنش دور نکرد
ملّا چه کند که عقل او این قدر است
ملّا که میان ما و حق یک دود است
اندازه و مرز فکر او محدود است
در شهر از آنچه کرده دانستم من
بی عاطفه گی چقدر نامحدود است
خداوندا که دربارت کلان است
تخار و کندزت هم در جهان است
ز پیشت پرسشی دارم: "نگفتی
همیشه عقل ملّا در فلان است؟"
نمایشگاه کاریکاتور
گویته انستیتوت در نظردارد نخستین نمایشگاه ملی آثار کاریکاتوریست های افغانستان را در کابل برگزار نماید.
ازهمه کاریکاتوریست های کشور صمیمانه دعوت میگردد آثار خویش را تا تاریخ 20 فبروری 2014 ( اول حوت 1392 )به نشانی زیر ارسال نمایند !
آثار باید درفورمات A4 کار شده باشد و میتواند موضوعات مختلف را دربرگیرد. لطفاً بیشتر از 15 اثر نفرستید .
آدرس:
⦁ گویته انستیتوت / شاه محمد وات – سرک وزارت خارجه – جوار قونسلگری آلمان .
معلومات بیشتر : 0202105200 / 0772840631 assistent@kabul.goethe.org
نوت : غرض چاپ بروشور،لطفا یک قطعه عکس و زندگینامۀ مختصر خود را ارسال دارید !

از اعضای خانواده یکی است که لااقل یک نسل از ما جوان تر است.

هر بار که احساس کنیم روزگار ما را غرق می کند می رویم آب بازی.


لبخند همیشه مهربان است. این فقط صاحب لبخند است که نامهربان می شود.

سید ابراهیم نبوی را که دیدیم فهمیدیم که رفتن ما به بهشت دیگر از محالات است. دیروز وقتی نوشتۀ او را در مورد کاکه تیغون در جرس می خواندیم برای ما واضح شد دوزخ آنقدرها هم که می پنداشتیم از ما فاصله ندارد. اینجا برای عبرت خویش و خلایق نوشتۀ آن عزیز را می گذاریم و شما هم اگر خواستید بخوانید که از نبوی هر چه باشد خواندنی است:
گر به کار ما نیاید اعتدال
گم شود در جیب ما صد تا مدال

محمد رضا عالی پیام "هالو" میان بسیاری از افغان ها نامی است آشنا. ما همیشه آدرس شعر خوانی های او را که در یوتیوب نشر شده، با ایمیل های دوستان به دست می آوریم. چند روزی می شود او را زندانی کرده اند. ما به این نظر هستیم که اگر چه طنز نویس را می شود زندانی کرد اما طنز های او را نمی شود به زندان افگند. مالک طنز ها، آنهای نیستند که نمی گذارند طنز ها خوانده شود، آنهای هستند که احترام به آزادی دارند. دیروز چند تا طنز نویس و کارتونیست افغان و ایرانی پای طوماری امضا کرده اند که تقاضا برای رهایی عالی پیام عنوان آن است. دوست طنز نویسی پس از امضا نوشت: فکر نکنم نزد آن مارها که او را زندانی کرده اند این طومار ها ارزشی داشته باشد. ما اما فکر می کنیم که اعتراض کردن حقی است که برای طنز نویس تبدیل به عادت شده؛ عادتی که در بسیار جا ها منجر به زندانی شدن آنها می شود.
محمد رضا عالی پیام را آزاد کنید!
خدایا، روز بی طنز را از تقویم بیرون کن.
خدایا، آن را که طنز نمی فهمد، در دوزخ راه مده، حیف دوزخ.
خدایا، چگونه رها کردن طنز نویس را به ما بیاموزان، چگونه رها بودن در طنز را خود خواهیم آموخت.
۲۱ اگست، ۲۰۱۲، هامبورگ

دیروز این ایمیل را برای ما فرستادند، بیشتر از آنچه که نوشته اند ما هم چیزی نمی دانیم:
وزارت اطلاعات و فرهنگ درنظر دارد نخستین سیمینار طنزنگاری را دایر نماید.
ازطنزنویسان، نمایشنامه نویسان و کارتونیست های کشور تقاضا می شود تا آثار شانرا به کمیسیون مربوط در وزارت اطلاعات و فرهنگ ارسال نمایند.
آثار میتواند شامل این موارد باشند.
· نقش طنز درمبارزه با معایب و مفاسد جامعه امروزی افغانستان.
· اثرات خنده و ظرافت در التیام آلام روحی و عصبیت های اجتماعی.
· نقش طنز در استقرار دموکراسی.
· نقش طنز برضد جنگ و تامین صلح در کشور ما.
· نویسنده گان و هنرمندان میتوانند سایر جنبه های هنر طنز پردازی را نیز به بحث و بررسی گیرند.
خط برقی: najib.najwa786@gmail.com
najibullah_najwa@yahoo.com
شماره های تماس: 0798117866 / 0798980882

در جامعۀ مصرفی شعار "یک کون، یک پتلون" دیگر معنا ندارد. باید آن را لااقل چنین تعدیل کرد: یک کون، صد پتلون.
در این عکس ما از جمع صد تا فقط سه تای آن را توانستیم ثبت دیجیتالی کنیم. یاد آن روز ها به خیر که نه این نمایش حریصانه بود و نه حرص ثبت آن.
تنبان یار در نظرت جلوه می نمود
از دور بوسه بر رخ شلوار می زدی


دیشب با دختر کاکای خود که از امریکا آمده است، تلفونی گپ می زدیم. گفت، فردا هامبورگ خواهد آمد.